هانی رستگاران، مشاور معاون گردشگری کشور در یادداشتی به مناسبت دهم آبان ماه، روز «آبانگاه» نوشت: آبانگاه میرسد، روزی که در آن، آب را نه تنها در کوزه و نهر، بلکه در جان خویش جشن میگیریم.
روزی که ایرانی کهن، کنار چشمه میایستاد، دستانش را در زلالی فرو میبرد و پیش از نوشیدن، به شکرانه آن خم میشد.
آبانگان، روزیست که زمین و آسمان به گفتوگو مینشینند.
زمین از تشنگی خود میگوید و آسمان وعدهی باران میدهد.
در چنین روزی، رودها صدای حیات را به گوش خاک میرسانند، و انسان، میان زمزمه آب، دوباره به یاد میآورد که از جنسِ جریان است، نه از جنس سکون.
آب در باور ایرانی، تنها مایه زیستن نیست، بلکه تجلّی روحِ نیکی و زندگیست؛
آیینهایست که چهره آفرینش در آن انعکاس یافته، و هیچ چیز در جهان، بیآن دوام ندارد.
در روزگار باستان، مردم این سرزمین کنار چشمهها گرد میآمدند، گل و ریحان میریختند، آینه و چراغ مینهادند و با سرود و نیایش، آب را میستودند. آنان میدانستند که در ستایشِ آب، در واقع، تقدیس حیات و دوستی با طبیعت است.
آبانگان، نماد پیوند انسان با زمین و آسمان است؛ پیمانی که نسلها آن را پاس داشتند، تا زمین همیشه لبخند سبز داشته باشد.
اما امروز، در دنیای آهن و شتاب، صدای آب زیر غرش ماشینها گم شده است.
ما فراموش کردهایم که رودخانهها تنها برای کشاورزی و سدسازی نیستند، بلکه رگهای تپنده زمیناند.
فراموش کردهایم که بیاحترام به آب، بیاحترام به زندگیست.
آبانگان به ما یادآوری میکند که آب، تنها مایع حیات نیست؛ فرهنگِ زندگی است. همان فرهنگی که ایرانیان هزاران سال پیش فهمیدند، وقتی که هنوز واژهای به نام «محیط زیست» زاده نشده بود.
در آیین آبانگان، انسان نه تنها به چشمه نگاه میکرد، بلکه در چشمه خود را میدید.
آب، آینهای بود که زنگارِ دل را میزدود، و انسان را از غبار خشکی و خودخواهی میشست.
در بسیاری از شهرهای کهن، مردم در این روز، نان و انار و ریحان به کنار نهر میبردند، برای سلامتی زمین دعا میکردند و از آب میخواستند که در خانههاشان بماند و هرگز خشم نگیرد.
زیرا آب اگر برنجد، زمین ترک برمیدارد و زندگی در گلو خشک میشود.
آبانگان، درس فروتنی است؛ آب همیشه در پستترین جای جهان میرود و با این فروتنی، جان میبخشد.
او دریا میشود، ابر میشود، برف و باران میشود، و باز به خاک برمیگردد.
انسان نیز اگر بخواهد زلال بماند، باید چون آب باشد: نرم، بخشنده، بیکینه و همواره در حرکت.
شاید زیباترین فلسفهی این جشن آن باشد که در دلِ خشکی، هنوز میتوان از تداومِ زایش گفت.
در روزگار بحران کمآبی، آبانگان تنها یک آیین کهن نیست، بلکه تذکریست به امروز ما:
که پاسداشت آب، پاسداشت آینده است.
که اگر رودها را ببندیم، راه زندگی را بستهایم.
که اگر دریاچهها را فراموش کنیم، آینهی روحمان را شکستهایم.
در این روز، باید به کودکان آموخت که آب، شعر بیکلام جهان است؛ که هر قطرهاش هزاران سال سفر کرده تا بر لب ما برسد.
باید به آنان گفت که هر بار شیر آب را میگشایند، گویی دروازهای از تاریخ را باز میکنند، دروازهای که به چشمههای آناهیتا و نیایشگاههای کهن میرسد.
آبانگان، فرصتی است برای یادآوری همدلی انسان با طبیعت؛ برای اینکه دوباره بیندیشیم چگونه میتوان با زمین آشتی کرد.
آب را نباید تنها نوشید، باید با او زیست.
باید چون آب جاری بود، و در هر جریان، برکت بخشید.
و این است راز آبانگان:
که هر سال در میانهی پاییز، به ما یادآوری میکند هنوز میتوان زلال بود، هنوز میتوان از دلِ خشکی، چشمهای جوشاند و هنوز میتوان در آیینه آب، چهره مهربان ایران را دید.
انتهای پیام/
نظر شما